استارتاپ چیست و تفاوت آن با کسب و کار
استارتاپ چیست و تفاوت آن با کسب و کار
? استارتاپ ( Startup ) را به فارسی به شرکت نوپا ترجمه کردهاند.اگر چه در تعریف استارتاپ بر این مسئله تاکیدی وجود ندارد که حتماً فعالیت آن در حوزه تکنولوژی یا فن آوری اطلاعات باشد، اما به دلیل اینکه بسیاری از استارتاپ ها در سالهای اخیر، حول این زمینهها شکل گرفتهاند، گاهی در تعریف استارت آپ به این مسئله هم اشاره میشود که استارتاپ باید در حوزه فن آوریهای نوین فعال باشد.
معنای دقیق Startup چیست؟
?با یک مثال به تعریف دقیق استارتاپ میپردازیم. فرض کنید ما یک کسب و کار مثل نصب کابینت راه اندازی میکنیم. کار را شروع میکنیم و از آن جا که کارمان حرفهای و دقیق است کم کم مشتریانی را جذب میکنیم و تعداد سفارشها رفته رفته زیاد میشود. پس از مدتی تعداد سفارشها به قدری زیاد میشود که مجبور میشویم چند نیروی دیگر به تیم خود اضافه کنیم. به طوری که به ازای اضافه شدن هر 30 سفارش در ماه ما مجبوریم یک نیروی انسانی اضافه کنیم. اینجا دقیقا جایی است که بین کسب و کار و استارتاپ تفاوت ایجاد میشود. در یک استارتاپ با افزایش این مقدار مشتری نیاز به اضافه کردن نیرو نیست و هزاران مشتری را با تعداد کمی نیروی انسانی میتوان سرویسدهی و مدیریت کرد. برای مثال اگر به مشتریان اسنپ هزاران نفر اضافه شود شاید نیاز به اضافه کردن حتی یک نیرو در تیم پشتیبانی نباشد. در بقیه استارتاپ ها نیز به همین صورت افزایش مشتری با موانع کمتری قابل کنترل است. این خاصیت باعث می شود استارتاپ ها بتوانند رشد بسیار زیادی داشته باشند و محدودیتهای کمی بر سر راه داشته باشند.
به همین علت است که استارتاپ ها می توانند به سود بسیار زیادی دست یابند. این خاصیت برای سرمایه گذاران نیز بسیار جذاب است و آنها را ترغیب به ورود به این حوزه میکند.
تفاوت کسب و کار و استارتاپ
1- انگیزه و اهداف تجاری
?مهمترین تفاوت یک استارتاپ با کسب و کارهای کوچک در هدف آنها است. هدف از ایجاد یک کسب و کار کوچک این است که با سرمایهای کم، کار و درآمدی قابل اطمینان داشته باشیم. پس وقتی با دوستانمان یک کارگاه تولیدی راهاندازی کردهایم میتوانیم به تجارتمان به عنوان یک کسب و کار کوچک نگاه کنیم. اما هدف از ایجاد یک استارتاپ، تولید راهحل برای یک مشکل یا نیاز است. پول مهم است. اما هدف اصلی نیست. درحقیقت استارتاپها اگر به نتیجه برسند معمولا به درآمد هم خواهند رسید. اما در ابتدا نه تنها سودده نیستند بلکه ممکن است درآمدی هم نداشته باشند.
?استارتاپها اهدافی جاهطلبانه دارند. آنها به دنبال تحول هستند. میخواهند با محصول و خدمتی که ارائه میکنند، یک تغییر بزرگ در بازار ایجاد کنند. جالب است که خیلی از استارتاپها لزوما برنامهای تجاری ندارند. آنها دنبال ارائه یک محصول جدید هستند و ممکن است فقط امیدوار باشند که یک شرکت تجاری بزرگ، استارتاپ آنها را بخرد و برای محصول آنها یک پلن تجاری ارائه دهد. خیلی از استارتاپهای کوچک قبل از آنکه درآمدی داشته باشند توسط شرکتهایی مثل گوگل خریداری میشوند. شاید فکر کنید این مورد در ایران وجود ندارد. اما در ایران هم همین مسئله هست، فقط ما از پشت صحنهی خیلی از محصولات مخصوصا محصولات اینترنتی خبر نداریم!
۲- میزان خطرپذیری
?همانطور که از اهداف کسب و کارهای کوچک مشخص است. این کسب و کارها سعی میکنند از ریسک دوری کنند و کار آزموده را انجام دهند. اما ریسک در ذات استارتاپها است. راهاندازی یک استارتاپ ریسک بالایی دارد. چون شما میخواهید محصول یا خدمتی نوآورانه را ایجاد کنید. ممکن است نتوانید این محصول را بسازید یا آن را تجاری کنید. ممکن است نتوانید برای محصولتان مشتری پیدا کنید یا حتی ممکن است ایدهی استارتاپ اجرایی شود اما موفقیت مالی نداشته باشد.
۳- سرعت و میزان رشد
?کسب و کارهای کوچک معمولا خیلی زود به سوددهی میرسند و بعد از مدتی وارد فاز رشد با شیب ملایم میشوند. اما استارتاپها کاملا متفاوت عمل میکنند. استارتاپها در ابتدا ایدهای هستند که تا تجاری شدند فاصلهی بسیاری دارند. کار کردن روی این ایده تا مدتها فقط هزینه کردن است. به همین دلیل زمان رسیدن به نقطهی سوددهی در استارتاپها خیلی زیاد است. ممکن است ۵-۶ سال کار کنند و درآمد آنها صفر باشد. اما بعد از رسیدن به نقطهی تجاری شدن به این دلیل که راهحلی جدید را معرفی میکنند با سرعت بالایی در بازار رشد خواهند کرد.
۴- مقایسپذیری
?مقایسپذیری یکی از مفاهیم مهم در تجاری شدن یک ایده است. در حالت عادی اگر بخواهیم یک کسب و کار را ده برابر بزرگتر کنیم باید همهچیز از جمله کارمندان، فضا و هزینهها را ده برابر کنیم. اما کسب و کارهای مقیاسپذیر اینگونه نیستند. در این کسب و کارها برای دهبرابر شدن یک کسب و کار نیازی نیست تفاوت خاصی( قایل قیاس با رشد) رخ دهد. رستورانها نمونهای از کسب و کارهای غیر مقیاسپذیر هستند اما تقریبا تمام کسب و کارهای اینترنتی مقیاسپذیرند. مقیاسپذیری یکی از دلایل رشد بسیاری از استارتاپها است. البته یک استارتاپ لزوما مقیاسپذیری بالایی ندارد اما چون بیشتر استارتاپها راهحلهایی خلاقانه و در بستر اینترنت دارند مقیاسپذیر هم هستند.
?برای مثال سایت دیوار برای داشتن ده هزار مشتری به همان میزان منابع و کارمندانی نیاز دارد که برای داشتن صد هزار مشتری نیاز دارد. البته کمی هزینهها افزایش پیدا میکند اما در برابر رشد ده برابری این افزایش هزینه و نفرات تقریبا هیچ است.
۵– روشهای تامین مالی
?کسب و کارهای کوچک معمولا با سرمایه اولیه شخصی یا با کمک خانواده و دوستان شروع میشود و زمانی که امید به درآمد پایدار به وجود آمد از طریق گرفتن وام گسترش پیدا میکند. همین اطمینان از درآمد باعث شده که وامدهندهها( بانکها) به این کسب و کار وام بدهند. یا سرمایهگذاران عادی حاضر شوند در چنین کسب و کاری سرمایهگذارای کنند.
?اما همانطور که دیدیم روند درآمد در استارتاپها شیب ملایمی ندارد. استارتاپها برای مدتها ضررده هستند ولی اگر به موفقیت تجاری برسند میتوانند به سرعت رشد کرده و بازشگست سرمایه فوقالعادهای را رقم بزنند. به همین دلیل استارتاپها به سرمایهگذارای خطرپذیر نیاز دارند.
?استارتاپها معمولا با سرمایه شخصی شروع به کار میکنند اما برای آنکه به نقطهی جهش رشد برسند به سرمایهگذاران خطرپذیر نیاز دارند. این سرمایهگذاران حاضرند روی کسب و کاری با ریسک بالا و پتانسیل رشد فوقالعاده سرمایهگذاری کنند. برخی از این سرمایهگذاران در صورت منطقی بودن ایده استارتاپ حتی حاضرند از روز اول روی ایده سرمایهگذاری کرده و از همان ابتدا در کنار استارتاپ باشند. یکی از دلایل جان گرفتن استارتاپها در ایران، افزایش تعداد همین شرکتهای سرمایهگذاری و شتابدهندهها ( و ورود سرمایهگذاران خارجی) است.
چه زمانی یک شرکت دیگر Startup محسوب نمیشود؟
?چند عامل وجود دارد که مرز میان یک شرکت جاافتاده و یک شرکت استارتاپی را مشخص میکنند. شرکتهایی مثل گوگل، فیسبوک، آمازون و توییتر کارشان را بهعنوان استارتاپ های نوآوری آغاز کردند که چشمانداز صنایع مختلف را تغییر دادند. این همان کاری است که استارتاپ ها قرار است انجام دهند، توجه دادن به آنچه بیشتر میتوان تأمین کرد، پر کردن شکافهای موجود در بازارهای فعلی و متحول کردن بازارهای سنتی. اما زمانی هست که این استارتاپ ها تا حد امکان شکوفا میشوند و در همین زمان است که عنوان استارتاپ را رها میکنند.
چگونه یک استارتاپ بسازیم؟
برای ساخت یک کسب و کار یا استارتاپ موفق و رسیدن به موفقیت گامهایی وجود دارد که به طور مختصر به برخی از آنها میپردازیم.
?گام اول: کسب و کار خود را در ذهن بسازید و بدون هیچ محدودیتی آینده شرکت خود را ترسیم کنید.
?گام دوم: به دنبال ایدههای ناب و پرسود باشید، بازار را مطالعه و بررسی کنید و یک تیم مرکزی برای خود انتخاب کنید.
?گام سوم: انتخاب نامی مناسب برای ایده و طرح خود و نوشتن بیزینس پلن برای جذب سرمایه و تعیین اهداف سومین گام است.
?گام چهارم: گام چهارم راه اندازی کسب و کار ، شروع به تولید و خدمت رسانی و انتخاب متخصص برای هر بخش میباشد.
?گام پنجم: گام بعدی گسترش و رشد فعالیت و اندازه گیری آن است. (استفاده از شبکههای اجتماعی برای توسعه سریعتر پیشنهاد میشود)
?گام ششم: به دنبال جذب سرمایه و گرفتن مجوزهای قانونی برای کسب و کار خود باشید.
?گام هفتم: برای گسترش کسب و کار خود بهترین افراد را بیابید و استخدام کنید. وظایف را تقسیم کنید و تیمی قوی برای ادامه کار خود بسازید.
?گام هشتم: کسب و کار خود را به شرکت تبدیل کنید و به کارتان رسمیت ببخشید.
?گام نهم: بازاریابی و تبلیغات گسترده را برای جذب مشتری، افزایش فروش و درآمدزایی شروع کنید.
?گام دهم: بعد از جذب مشتری به دنبال نگه داشتن مشتری و تثبیت سود خود باشید.
?پیشنهاد میکنم مقاله بازاریابی محصول را نیز مطالعه کنید .
دیدگاهتان را بنویسید